عشق

ساخت وبلاگ
 

                                              داره بارون میزنه .........داره بارون می زنه

  

 به وبلاگ من خوش آمدید...... یه خواهش نظریه فراموش نشه این وبلاگ ازخدا وباران عشق خداست. آسمانتان پراز باران عشق                     

         

چتر هارو ببندیند بزاریند بارون بباره

 

خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم اما... تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی؟؟؟ باران بارید


وقتی سکوت خدا را در برابر عبادت یا خواسته ات دیدی نگو خدا با من قهر است ، او به تمام کائنات فرمان سکوت داده تا حرف تو را بشنود....پس حرف دلت را بگو


وقتی صدای باران را می شنوم، پنجره را باز می کنم، قلبم را در دستم می گیرم و از پنجره بیرون میبرم... به خدا میگویم: خدا جونم...خوب با رحمتت بشور این قلب را.... دیگر نمی خواهم هیچ لکه ای از گذشته روی آن بماند...!!!!


گفتم :خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟ گفتم :خدایا دلم را ربودن گفت:پیش از من؟ گفتم:خدایا چقدر دوری گفت:تو یا من؟ گفتم:خدایا تنهاترینم گفت: پس من؟ گفتم :خدایا کمک خواستم گفت:ازغیر من؟ گفتم : خدایا دوست دارم گفت:بیش از من؟ گفتم :خدایا اینقد نگو من گفت: من توام ،تومن


                                  

                          خداخیلی دوسسسسسست دارم

  

باران بخوان بامن بخوان

پیوسته وجاری بخوان

آوای تومهرخداست

میلادپاک غنچه هاست

صدای پای قطره هاست

نشانه ی رسیدن یک صبح خوب وباصفاست..


 باران باریدو صدایی با حالت نجوا گفت:

بخوان زیر باران که رحمت من است

اجابت میکنم دعایت را

پس دستانم را به سویت دراز کردم تا

هر انچه را که میخواهم نشانت دهم

تادیروز میگفتم :باران

و امروز

زیر رطوبت اجابت دعای دیروز دوباره

دست هایم را به سوی تو دراز کرده ام

وباز هم دعایم را اجابت میکنی

چه خدایی خوبی هستی که تا هر کجا که بخواهم اجابتم میکنی

                     

  

آنگاه ای بنده ی من که به نماز می ایستی من آنچنان به سخنان توگوش میدهم که گویا فقط تویک بنده رادارم...توگاهی آنقدر از من غافلی که گویی صدهاخداداری(حدیث قدسی)


به خدا نگو مشکل بزرگ داری.........به مشکلت بگو خدای بزگ داری


تا خدا بنده نواز است به مخلوقش چه نیاز؟تو بکش ناز خدا..... تابه جهان ناز کنی


لحظه های شادی خدارا ستایش کن...لحظه های سختی خدارا جست وجو کن....لحظه های آرامش خدارا مناجات کن....ودر تمام لحظات خدا راشکر کن


خدایا: ما اگه بد بکنیم تورا بنده های خوب بسیارست ...تواگر ما رایاد نکنی ماراخدا یی  دیگر کجاست؟


شکسته های دلت را به بازار خدا ببر...خدا خودش خریدار شکسته دلان است


اگر خدا آرزویی در دلت انداخت بدان توان رسیدن رادر تو دیده است


می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ات میکرد بهت چی گفت؟ گفت: جایی که میری مردمی داره که دل می شکنند.نکنه غصه بخوری. تو تنهای نیستی.توکوله بارت عشق میزارم که ببگذری. قلب می زارم که جابدی. اشک میدم که همراهیت کنه ومرگ. که بدونی برمی گردی بیش خودم (احمد شاملو)


 خوب حالا چند تا نکته که اگه توزندگیت به کار ببری خوشبخت وموفقی


شجاعت همیشه فریاد نیست.گاهی صدای ارامی است که در انتهای روز می گوید: فردا باز تلاش می کنم


اگر روزی شاد بودی بلند نخند که غم بیدار نشه واگر روزی غمگین بودی ارام گریه کن تاشادی ناامید نشه


زندگی مانند رانندگی در یک دشت زیبا است که باید از همه لحظه هاش استفاده کنی چون در آخر جاده تابلویی به این عبارت نصب شده: دور زدن ممنوع


دوست داشتن کسانی که دوستمان دارد کار بزرگی نیست.مهم آن است آنهایی راکه ما رادوست ندارند دوست بداریم


مشکلاتت را روی ماسه بنویس وموفقیت هایت رابرسنگ مرمر


دریا باش که اگر کسی به سویت سنگ می اندازه سنگ در تو غرق شود نه آن که تو متلاطم شوی


خوشبختی وبد بختی برای یه مرد شجاع مثل دست راست وچب می مونه. اون هم هردو را به کار می بره


آدم ها مانند یه کتابند تاوقتی تموم نشده اند جذابند سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تازود تموم نشی. چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه


باد میوزد... می توانی در مقابلش هم دیوار بسازی هم آسیاب بادی...تصمیم باتوست


هرچه قفس تنگ تر ...آرزو شرین تر


هروقت دلت گرفت برو بالای بلندی وفریاد بزن: هنوز امیدی هست؟صدامیشنوی که می گوید:هست...هست...هست


امید شفا نمی ده ولی کمک می کنه درد را تحمل کنی


خوب گوش کردن را بياموز فرصتها گاه آهسته در ميزنند.



مطالب دکتر شریعتی

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند ( دکتر علی شریعتی )
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است (دکتر علی شریعتی)

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم (دکتر علی شریعتی)

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد (دکتر علی شریعتی)

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

خوشبختی ما در سه جمله است: تجربه از دیروز.استفاده از امروز. امید به فردا.!ولی ما به سه جمله دیگر زندگی راتباه میکنیم۰حسرت دیروز. اتلاف امروز. ترس از فردا(دکترشریعتی)


زیر چتر سبز باران، برگ لرزان درختان           آید به یادم دوباره، کوچه باغ پرسه ها مان

می تراوید از نگاهت،شور وشرم کودکانه             می سرودم زیر باران، از نگاه تو ترانه

اگر از آنهمه شوق و آرزو، مانده در قلب تو هم بگو بگو،

زمزمه کن همه را به گوش من، تا بگیرم بوی باران

گل همیشه بهار من بیا، با گل خنده کنار من بیا،

تا همه هستی ام از حضور تو،گل کند همچون بهاران...

دم به دم افسانه میخواند،در کنار گوشمان باد   نغمه های عاشقی را، باد و باران یادمان داد

می توانستم چو لبخند، بر لبانت جان بگیرم          یا بلغزم همچو اشکی، کنج لبهایت بمیرم

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 342 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

ميخواهم همگام با سايه تنهايم در خيال بارانی ام قدم بزنم و چتر شکسته بغضم را بگشايم می خواهم شاعر لحظه های تارم باشم و غزل غزل گريه کنم ميخواهم در کنار دريای دلواپسی انتظلر در انتهای جاده غربت بنشينم و نگاهم را به روزی بدوزم که همه تلخيها و ناباورانه ها از ديارم کوچ کنند ميخواهم آنقدر اشک بريزم تا که ابرها نزد چشمم خجل شوند دلتنگی من وقتی به پايان ميرسد که انتظار سرآيد و اتاقم از عطر حضور او لبريز شود.

 

یا حق´¯)
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________**** ________
___***____***____***__ *** ______
__***________****_______***_____
_***__________**_________***____
_***_____________________***____
_*** ____ _____***___
__***___________________***____
___***__ ** *______
____***______________ ***_______
______***__________ ***_________
________***__ _***___________
__________***___***_____________
____________*****_______________
_____________***________________
______________*_________________

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 319 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 362 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

در شبان غــــــــم تنهایی خویش
عابر چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا

راز ظلمت گیسوی توام


دوستت دارم.......
i
love you..

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 335 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

قصه اينجوري شروع شد.. من وچشمات و ترانه


تو رو خواستن تا هميشه..... گريه و اشک شبانه


تو مي دوني تا هميشه..... من به ياد تو مي مونم


هرچي که ترانه دارم ..واسه ي چشات مي خونم


واسه داشتن دستات.... لحظه هام پر از بهونه اس


ديدن صورت ماهت....... ...يه خيال عاشقانه اس


بي تو من هيچي ندارم.. پيش چشمات کم مي يارم


اگه تو بخواي مي ميرم جون به دستات مي سپارم


لحظه ها مو با حضورت ..عاشق وترانه خون کن


با نگاه پاک و معصوم........ دل سردمونشون کن


تو مثه اب و نفس باش.... واسه اين عاشق مجنون


رو تن اين خاک تشنه........ تو ببار هميشه بارون

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 297 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

اگر بگریم گویند که عاشق است

است.

اگر بخندم گویند که دیوانه است.

پس میگریم و میخندم !

که بگویند یک عاشق دیوانه است!

تقدیم به آنکه عاشق دیوانه ام کرد

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 321 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

ای اشک آهسته بریز که غم زیاد است

ای شمه اهسته بسوز که شب دراز است

رویایی ترین لحظات زندگی ام را با تو آغاز و با تو به پایان میرسانم

معني عشق ؟ اگر خنده است چرا گريه ميكنيم ؟ اگر گريه است چرا خنده ميكنيم ؟ اگر مر گ است چرا زندگي مي كنيم ؟ اگر زندگي است چرا مي ميريم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمي رسيم ؟ اگه عشق نيست چرا عاشقيم ........!!!!!؟؟

خدا کنه کلبه ی عشقمون ویرون نشه

در تنهاييم وا مگذاري اين عشق بي زبان را
كه
در يك زندگي , در يك بودن
زندگي را به دست مرگ بخشيده ام
آه در دلم به سكوت نشسته
وفريادم
زير شلاق سايه ها شكسته
كوير بي تاب تنم در تمناي
دستان تو ميسوزد
با من بمان
حتي به اندازه يك لحظه

تو اي نيلوفر پيچده در تنهايي و غربت
شنيدم آن صداي نازنينت را
كه فريادش نهادي نام
شنيدم ضجه هاي پر طنينت را
كه پيوسته در گوشم
صدا مي كرد
مرا شرمنده در وجدان خاموشم
رها مي كرد
كوير خشك و بي تاب تنت را
باز خواهم كاشت
پر از عشق و پر از احساس
پر از نيلوفر زيبا
هم اكنون با تو خواهم بست پيماني
كه تا دنياست اين دنيا
دگر تركت نخواهم كرد
تو را مي خواهم اي
نيلوفر زيبا

www.sami2roo.blogfa.com

تو زندون قلبت اینقدر شلوغ میکنم

تا منو به قسمت انفرادی قلبتبنداری

ببار ای نم نم باران رمین خشک را تر کن

سرود زندگی سر کن دلم تنگه. . .دلم تنگه . . .

بخواب ای دختر نازم به روی سینه ی بازم که همچون سینه ی سازم

همش سنگه . . . همش سنگه . . .

نشته برف بر مویم ، شکسته صفحه ی رویم .

خدایا! با چه کس گویم

که سرتا پای این دنیا همش ننگه . . . همش رنگه . . .

بیا بهانه ام تو باش

طرح ترانه ام تو باش

بیا منم شکسته ام

به خاک و گلنشسته ام

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 342 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

سلام بر سرزمین نینوا !

به نام حضرت دوست

۸ ذي الحجه الحرام روزيوم الترويه

گروهي حج را نيمه تمام رها کردند و کارواني را به حرکت در آوردند

تا به سوي ميقاتي ديگر حرکت کند!

۲۴روز از حرکت کاروان سپري شده است

۲۴ منزل را پشت سر گذاشته اند

مرکب کاروان سالار از حرکت مي‌ايستد و از حرکت خوداري ميکند مرکبي ديگر عوض ميکند

آن مرکب نيز حرکت نميکند

کاروان سالار مي‌پرسد:

نام اين سرزمين چيست؟

ميگويند :

نينوا

اشک در چشمان کاروان سالار حلقه ميزند و زير لب ميگويد :

اينجا کربلا ست

آنگاه کاروان سالار ميفرمايد:

اللهم اني اعوذ بك من الكرب و البلاء.

اين، موضع كرب و بلا و محل محنت و عنا است

آن کاروان سالار کسي نيست جز حسين بن علي (ع)

سلام بر حسين! سيد و سالار شهيدان، سيد اولياء و شقايق سرخ روئيده در نينوا

سلام بر سرزمين کربلا

سلام بر سرزمين نينوا

سلام بر مهدی موعود (عج ) منتقم خون حسین (ع)

التماس دعا

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 325 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای بیرون نمیکند

تنها بهانه ی ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد کس به داغ دل باغ دل نداد

ای وای های های عزا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا....در گلو شکست

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 321 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

اگر غم من تویی بگذار غمگین باشم

اگر حس شعرم در نبودنت گل میکند بگذار هرگز گل نکند

اگر میدانی فردا فراموشت میکنم بدان فردا نیستم که فراشمت کنم

فردا اگر مرده باشم باز هم کنارت میمانم...

تو مي روي و مرا در غربتِ غمگين شب
براي چيدن ستاره اي، تنها مي گذاري
مي دانم
شايد تو دوست داري من مجنون شوم
آواره شوم
اما من زندگاني صحرايي نمي خواهم، نمي توانم
تو مي روي و يك بغض كال در گلو
جلوي آوازم را مي گيرد
نمي توانم تو را فرياد بزنم
گلبرگِ آخرين اميد در قلبم مي ميرد
تو مي روي و نمي داني انتظار چقدر سخت است

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 323 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

راستش تازه دارم معنی کلمه ای کاش می فهمم . شنبه بود که از صبح هر چه قدر بهش زنگ می زدم بیرون بود بالاخره ساعت نه و نیم شب بود که پیداش کردم بهش گفتم بین دوشنبه ، سه شنبه و چهار شنبه هر کدوم که وقت داره بیاد خونمون . دیروز که بهم زنگ نزد ولی امروز که باهاش صحبت کردم گفت نمی تونه بیاد چون هر دو روز مهمونی دعوت هستن . نمی گم این که نمیتونه بیاد تقصیر اونه ولی در اصل وضعیت فرقی نمی کنه که تقصیر کیه . من از ۲۰ بهمن ماه اون ندیدم و حالا که نتونست بیاد تا تیر ماه نمی تونم ببینمش یعنی ۴ ماه ۱۱ روز زمان خیلی خیلی طولانیه و من به شدت قلبم شکسته امیدوارم هیچ وقت قلب کسی نشکنه چون احساس وحشت ناکیه . عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 268 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

سال نو رو پیشاپیش به تمام دختران دلشکسته دنیا تبریک میگم . عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 271 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

راستش سوال های زیادی توی ذهنم دارم که دلم می خواست می تونستم ازش بپرسم ولی بزرگ ترین سوالی که توی ذهنم دارم اینکه واقعا از ته ته ته ته دلش دوستم داره ، واقعا براش مهمم ولی جواب این سوالم فقط خودش می دونه . گاهی با خودم می گم دوستم نداره ولی بعد به خودم می گم فقط یکم سرش شلوغه . معمولا با این بهانه ها خودم قانع می کنم ولی بیشتر اوقات این سوالات توی سرمه . ولی با تمام اینا حتی اگه دوستمم نداشته باشه بازم عاشقشم و تا ابد هم عاشقش می مونم . فقط کاش می تونستم سوال هام ازش بپرسم حتی اگر هم می گفت نه بازم تو احساس من نسبت بهش فرقی نمی کرد . عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 283 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

امروز از زنگ اول حالم خوب نبود تا این که زنگ دوم وقتی داشتم می رفتم حیاط سرم گیج رفت و از پله افتادم پایین تا چند لحظه بیهوش بودم وقتی بهوش اومدم کل کلاس و معلم ورزشمون بالای سرم بودم شانس آوردم جاییم نشکست آخه از سه تا پله پرت شدم پایین . ناظممون قبول نمی کرد برم خونه بالاخره هر جوری بود بچه ها راضیش کردن و زنگ زدن مامانم بیاد دنبالم ولی تا بیاد طول کشید . زنگ بعد زیست داشتیم دبیر زیست اجازه نمی داد برم خونه کل زنگ زیست با حال خفگی سر کردم تا تونستم بیام خونه فقط فکر کنین امروز به من تو مدرسه چی گذشته . عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 256 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

راستش سه شنبه پیش امتحان شیمی داشتم بازم حالم بد شد و نتونستم امتحان بدم . فکر کنم دیگه این داستان امتحان ندادن و تا چند قدمی مرگ رفتن من عادی شده ولی تا جای من نباشین نمی فهمین من چی میگم . امروز صبح امتحان زیست داشتم آخرین امتحانم بود رفتم دادم و اومدم ولی راستش اصلا حالم خوب نیست دلم خیلی گرفته ۳ بهمن که بیاد ۲ ماهه که ندیدمش دلم خیلی خیلی براش تنگ شده تلفنی باهاش حرف می زنم ولی همیشه راستش بهش نمیگم بعضی وقتا بیشتر از اون چیزی که فکرش بکنین حالم بد میشه ولی از هر ۱۰ دفعه شاید یکی دوتاش بهش بگم دلم نمی خواد ناراحتش کنم ولی فکر کنم دیگه زیاد زنده نمونم . کاش می تونستم حداقل هفته ای یک بار ببینمش . کاش می تونستم تمام حرفای توی دلم بهش بزنم ولی این کاش های من آرزو های غیر ممکنه ولی کاش برآورده میشدن . عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 272 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

راستش دیگه دارم به وضعیت خودم عادت میکنم این که هر دقیقه تا چند قدمی مرگ برم برگردم . هفته پیش دوشنبه امتحان عربی داشتیم صبح از شدت نفس تنگی بیدار شدم خواستم برم اسپریم بدارم که چشمام سیاهی رفت پله اتاق ندیدم پا گرفت به پله و خوردم زمین  وقتی بهوش اومدم دیدم کف اتاقمم فکر کنم مثل اون روز که تو مدرسه غش کرده بودم دوباره غش کرده باشم . هر جوری بود خودم به آشپزخونه رسوندم و اسپریم برداشتم بهترم کرد ولی نه کاملا . این قدر حالم بد بود که نتونستم برم امتحان عربیم بدم فکر کنین امتحان ترم اول عربیم ندادم . خوب شما هم اگه هر دقیقه تا دم مرگ میرفتین به این وضعیت عادت میکردین ولی ترس من از مردن نیست از این که کم باهاش حرف زدم ، کم دیدمش و خیلی کم های دیگه میترسم . راستش این تنها چیزی یه که وقتی به مرگم فکر میکنم منو میترسونه برام دعا کنین زنده بمونم . عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 258 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

راستش من آسم دارم و هوای آلوده برای من سمه. شنبه ساعت ۵ صبح از شدت خفگی از خواب بیدار شدم. داشتم خفه می شدم و سرم گیج می رفت. مدرسه نرفتم عصر که رفتم دکتر گفت فردا رو هم نرو. دوشنبه صبح وقتی بیدار شدم حالم خوب بود رفتم مدرسه. چون درسمون عقب بود کلاس فوق العاده داشتیم. راس ساعت هفت سر کلاس ریاضی بودم. کمی حس خفگی داشتم اما قابل تحمل بود. زنگ بعد ۴۵ دقیقه فیزیک داشتیم و ۴۵ دقیقه پرورشی سر کلاس فیزیک حس کردم حال خوبی ندارم ولی تحمل کردم. زنگ پروررشی دبیرمون نیمده بود رفتم تا از یکی از دوستام یک سوال درسی بکنم سوالم پرسیدم وقتی می خواستم برم سر جام بشینم سرم گیج رفت و غش کردم. چشمام که باز کردم تمام بچه های کلاس دورم بودن دو تا از بهترین دوستام بلندم کردن تا ببرنم دفتر ناظم. اصلا حال خوبی نداشتم داشتم خفه می شدم حس کردم دارم میمیرم تمام زندگیم مثل یه فیلم اومد جلوی چشمم خیلی حس بدی بود. به مامانم زنگ زدن بیاد دنبالم تا اون موقع تمام مدت دوستام پیشم موندن. اومدم خونه وقتی عصر بهش زنگ زدم و گفتم چه اتفاقاتی برام افتاده بوده ترسید گفت الان حالت خوبه گفتم یکمی بهترم. بهش گفتم اگه بجای من الان یکی دیگه زنگ می زد و خبر مرگم می داد چی کار می کردی گفت خودم می کشتم گفتم دیوونه شدی گفت نه کاملا جدی گفتم این حرفش خیلی خیلی خوش حالم کرد اون واقعا نگران من شده بود از صداش کاملا معلوم بود که ترسیده. حالا امروز چهارشنبه صبح من هنوزم بهتر نشدم و دیروز و امروز هم مدرسه نرفتم برام دعا کنین خوب شم و شنبه برم خیلی از درسام عقبم و از سه شنبه هفته دیگه امتحانات ترم اول شروع می شه. عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 265 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

اومد تولدم ! واقعا اومد ! خودم که هنوزم بعد از یک هفته که از تولدم گذشته باورم نمیشه که اومد . هفته پیش تولدم بود اومد لحظه ای که جلوی در دیدمش باورم نمی شد واقعا روی ابر ها پرواز می کردم داشتم بال در می آوردم . ولی اومد می دونین این بهترین تولد کل زندگیم بود و می دونم که تولد های بعدی من به این خوبی نخواهد شد . این تولد به اندازه ای که عروسی یک عروس براش مهمه برام مهم بود و خوب به خوبی یک عروسی هم برگزار شد . جای همتون خالی . عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 255 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

پنج شنبه هفته پیش که باهاش حرف زدم گفت: تاریخ اردوش ۲ تا ۴ آذره. داشتم از ترس میمردم که گفت با تمام تعریف هایی که مدرسه از اردو کرده و قراره با هواپیما برن شیراز به خاطر من نمیره. از خوش حالی بال در آورده بودم. انگار داشتم رو ابر ها پرواز می کردم. این خبر بزرگترین و بهترین خبر عمرم بود.

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 260 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00

۲۰ روز تا تولدم مونده از ۲۱ نفر مهمون هام ۱۵ تاشون میان اگه اونم بیاد میشن ۱۶ تا سه شنبه باهاش حرف زدم. وقتی دید خیلی برای اومدنش استرس دارم. گفت: تمام سعیش میکنه که بیاد. ولی من هنوز از حرفش مطمئن نیستم اگه نیاد خودم میکشم فقط خدا کنه بیاد. عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عشق samo بازدید : 275 تاريخ : 12 / 1 / 1391 ساعت: 22:00